سلام سال قبل بعد از امتحانات سوم دبیرستان با یه مشاور خانم برای کنکورم آشنا شدم اولش گفتم رابطه یه رابطه عادیه و اینا گذشت و گذشت ایشون خیلی مهربون و خوش تیپ و خوش برخورد بودن و آرایش غلیظ و رژ لب و اینا داشتن من متاسفانه بد جور وابسته ایشون شدم و محل کارشون یعنی مرکز مشاوره نزدیک خونه ما بود و من وقتی دلم تنگ میشد میرفتم و ایشون را میدیدم بعضی شب ها خارج از تایم و ایستگاه اتوبوس ایشون ۹ ماه پیش از پیش من رفتن و من به هم ریختم خیلی و کنکورمم خراب شد و تابستون افسرده بودم خیلی و دلمم برای ایشون تنگ شده بود ایشون همیشه خیلی با من صمیمی بودن و آرایش زیادشون و مهربونیشون باعث شد بهشون حس پیدا کنم و ایشون قد بلند هم بودن اما آخر تابستون دوباره جلساتم را با ایشون شروع کردم چون بد جور وابستشون بودم نتونستم جدا بشم ولی الان ایشون من را آدم حساب نمیکنن و اصلا به پیام هام جواب نمیدن و منم ایشون را خیلی دوست دارم و خیلی اوقات بهشون میگم دلتنگشونم و بارها التماس کردم اذیتم نکنن و جواب بهم بدن و باهام مهربون باشن اما ایشون انگار نه انگار براشون مهم نیست خیلی غمگینم و شرایط سختی برای کنکور دارم و فشار عصبی زیادی و نمیدونم چیکار کنم که ایشون یه کمی به من توجه کنن تا حالم خوب بشه و بهتر درس بخونم